عشق
در دل شرری دارم بر لب گُهری دارم
شیرین غزلی دارم تا چشم تری دارم
از روز ازل روحم آشفته و سرگردان
می گردد و می گردم تا دور و بری دارم
ای دوست گریزانم از عُمر ملال آور
سوی تو شتابانم تا پا و سری دارم
پندم دهد این ذاهد از عشق حذر باید
تا شیخ چنین باشد من گوش کَری دارم
روزان و شبان در کین ای وای من مسکین
می سوزم و می سازم گر خُشک و تری دارم
(اویس شجاع)